موضوع رمان تنها نیستیم: عاشقانه ، اجتماعی نویسنده رمان: مهسا زهیری تعداد صفحات رمان: ۱۳۴ صفحه
خلاصه داستان: آتوسا با شنیدن خبر فوت پدرش بعد از هفت سال دوری به خانه بر می گردد. خانه ای که برای او یاد آور همسری است که سال ها پیش خواهر جوانش آنا را به او ترجیح داده بود. رویارویی دوباره ی او با اعضای خانواده اش سرآغاز جریاناتی است که… قسمتی از رمان تنها نیستیم مرجان به گوشیم که برای پنجمین بار زنگ می خورد و بی صدایش کرده بودم، نگاه کرد و گفت: چرا جواب نمیدی؟ – ولش کن… – کیه؟ – مزاحمه؟ – نه. از تهرانه. با تعجب پرسید: چی شده؟ خودکار رو روی میز گذاشتم و گفتم: فکر می کنن من احمقم! – درست بگو ببینم چی شده؟ – دو روزه زنگ می زنن که بابات خیلی حالش خرابه! پاشو بیا. آدرس که نداده بودم، ای کاش شماره هم نمی دادم!
صورت مرجان ناراحت شد و گفت: نکنه راست بگن؟! – نه بابا! خودکار رو برداشم که گوشی دوباره لرزید. – جواب بده بعدا پشیمون میشی. عصبی گفتم: پشیمون از چی؟ خب مگه من دکترم؟! مرجان اخم کرد و خواست چیزی بگه که با جواب دادن من به تلفن، سکوت کرد. این بار عمه پشت خط بود: الو! آتوسا… خودتی؟ صداش توی این ۷ سال اصلا تغییر نکرده بود. گفتم: بله می شنوم! – کجایی عمه؟ هنوزم نمی خوای بیای خونه؟ – من همون ۴ سال پیش گفتم که دیگه به من زنگ نزنید، چی از جون من می خواید؟ عمه به گریه افتاد و پرستو گوشی رو ازش گرفت: آتو بابات رفت! چشم به راه تو بود. بیا حال و روز مامانت رو ببین!… سکوت کرده بودم و فقط گوش می دادم. اصلا فکر نمی کردم حقیقت داشته…
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.