دانلود رمان استاد خاص من با لینک مستقیم
نويسنده : محيا داودي
كلافه سوار ماشين شدم.
پونه زل زده بود بهم و صداي قورت دادن آب دهنش اعصابم رو خورد ميكرد.
ماشين رو روشن كردم و گفتم:
_ اي كوفت!
كه شروع كرد مثل بوقلمون تند تند حرف زدن:
_ خب يه تصادف ساده بود…چيزي نشده كه اصلا فداي سرت…فداي اون چشماي سبزت..
ماشين رو از پاركينگ بيرون آوردم و صداي ضبط رو زياد كردم:
_ بسه چقدر حرف ميزني پونه،خداكنه مامانت اينا راضي شن شوهر كني من راحت شم
به مثل عادت هميشگيش ايشِ كشيده اي گفت و ادامه داد:
_ من و باش دارم به كي دلداري ميدم
بااينكه اعصابم خورد بود اما زدم زير خنده…
واقعا هيچ چيز ارزش اين رو نداشت كه خنده از رو لبامون بره!
حتي همين استاد از خودراضي كه يقين داشتم يه روزي بدجوري حالش رو ميگرفتم!
_ ديوونه،مگه استاد و كشتم كه دلداري ميدي؟زدم به ماشينش اصلا خوب كردم…جونش در!
متعجب نگاهم كرد:
_ به سر ترم فكر كردي؟
سري به نشونه ي تاييد تكون دادم:
_ اين ترم درس ميخونم بيخود كرده قبولم نكنه!
آروم خنديد:
_ ناراحت نشيا ولي فكر كنم حرف استاد بشه و كم كم بري سمت گلدوزي و هنراي ديگه…خيلي بهت مياد لعنتي!
با آرنج كوبوندم به پهلوش:
_ تو كه دلت نميخواد مثل استاد بشورم و پهنت كنم؟
لپم و كشيد:
شاید این رمان ها را بپسندید